بازی ها و سرگرمی های قدیمی
هیلکه شکه نی (تخم مرغ بازی):
نام یکی از بازیها که به آن قطار نیز می گفتند . مردم بیشتر در اواخر پاییز و زمستان و اوایل بهار که کار کشاورزی کمتری داشتند دور هم جمع می شدند و دو نفر دو نفر رقیب کنار هم می نشستند هر کدام ده یا بیست تخم مرغ را به ردیف در کناری میچیدند و بعد هر یک از ردیفهای خود یک تخم مرغ را بر میدارشتند و سر و ته آنها را به هم میزند. هر تخم مرغی که شکسته شود، صاحب آن بازنده و صاحب آخرین تخم مرغ سالم برنده اعلان میشود .
جوراو بازی (جوراب بازی):
در شب نشینی ها بیشتر بازی می شد . بدین صورت که : تقریبا ده تا دوازده جوراب یا کلاه و یا پارچه به همان اندازه جوراب و کلاه روی زمین و جداگانه و در کنار هم می گذاشتند و نفر شروع کننده یک سکه را به وسیله شصت طوری باید می گرفت که دیگران آن را نمیدیدند و سپس با مهارت خود باید طوری سکه را زیر جوراب ها می چرخاند که کسی نفهمد که زیر کدام یک از آنها سکه را پنهان کرده و بقیه باید حدس می زدند که زیر کدام جوراب است. من خودم خیلی این بازی رو دوست داشتم .
مرده کان (تیله بازی):
جوانها سنگ هایی مخصوص را آنقدر سیقل می دادند که کاملا گرد می شد و با آن مردک ها (تیله ها) مردکان می کردند . حالا جزئیات دقیق بازیشو نمیدونم که چطور بوده ! . اگر کسی بلده راهنمایی کنه ...
توپان :
بازی توپان نیاز به فضای کاملاً باز دارد و مخصوص روزهای گرم و آفتاب بهار و زمستان بوده است . طرز بازی به این شکل است: بازیکنان به دو گروه تقسیم میشوند. در هر گروه، هر چند نفری که مایل باشند، میتوانند بازی کنند. در این بازی دو نقطه را به عنوان «داو» (محلهای مشخص در بازی، معمولاً داو بالا و داو پایین خوانده میشود) مشخص میکنند. گروهی که در مراسم «تریاهشک» (تر یا خشک) پیروز شدهاند، روی داو بالا جمع میشوند. افراد گروه بالا باید به نوبت با چوبدستی که در اختیار دارند، به توپ بزنند و آن را با سرعت و توان هر چه تمامتر به بالای سر افراد داو بفرستند. توپی که زده میشود، باید حداقل به داو دوم برسد. در غیر این صورت بازیکن باید تا زدن توپ توسط نفر دوم، روی داو دوم بماند و به اصطلاح مرده نامیده میشود.فردی که توپ را زده باید در آن فاصله خود را به داو بالا برساند. افراد گروه پایین در این مدت سعی میکنند هرچه زودتر توپ را جمع کرده و با آن، فرد یا افراد روی داو دوم را قبل از رسیدن به داو بالا بزنند. اگر موفق به چنینکاری بشوند، بین دو گروه درگیری به وجود میآید. شرط پیروزی این است که افراد این گروه بتوانند با وارد کردن آخرین ضربه به یکی از رقیبان خود در خارج از داو، همه افراد گروه را روی داو بالا جمع کنند.از دیگر شانسهای پیروزی گروه پایینی بر گروه بالایی، گرفتن «گل» است؛ یعنی توپی را که توسط افراد گروه بالا روی سرشان ارسال شده، قبل از رسیدن به زمین در هوا بگیرند. در این صورت گروه پایین جای خود را با گروه بالا عوض میکنند.
حلوکان :
یک چوب کوچک را روی دو سنگ کوچک میگذاشتند و یک نفر با یک چوب بزرگ باید آن را با بیشترین توان پرت میکرد رو به بازیکنان دیگر و بازیکنان دیگر اگر روی هوا چوب را میگرفتند طرفی که چوب را پرت کرده بود می سوخت و جایش را به طرفی که چوب را گرفته می داد ولی اگر هیچ کس موفق به گرفتن چوب روی هوا نمیشد و چوب به زمین می افتاد همان کسی که چوب را پرت کرده می امد و در سه بار متوالی طوری هنرمندانه با چوب بزرگ به چوب کوچک می زد که چوب کوچک از زمین بلند میشد و به محض این که از زمین بلند میشد با چوب بزرگ دوباره به آن ضربه می زد تا هرچه بیشتر از محل دو سنگی که از آن پرتاب شد دورتر شود . سپس آن مسافت را تا کنار دو سنگ گام میکردند و تعداد گام ها به عددی که از قبل تعیین میشد می رسید یک جان به طرف پرتاب کننده اضافه میشد .
هفت سنگ :
طرز این بازی را فکر کنم کلا همه بدانند : هفت سنگ تخت کوچک را روی هم می گذاشتند و افراد به دو گروه تقسیم میشدند و گروه شروع کننده باید با توپی کوچک در فاصله ای مشخص به سنگ ها می زدند و آنها را می انداختند و در این هنگام طرف دیگر بلافاصله توپ را میگرفت و تا قبل از این که طرفی که سنگ ها را ریخته آنها را روی هم بگذارد با توپ به آنها می زد و آنها را از بازی کنار بگذارد
شال درکی یا شال اندازی:
از رسمهای بسیار جالب شب عید، شال درکی یا شال اندازی بود. جوانان در شب عید پس از روشنکردن آتش بر بام خانهها، دستمال یا شال خود را از منافذ تعبیه شده در سقف اتاقها به داخل اتاق آویزان کرده و عیدی خود را از صاحبخانه میطلبیدند و هنگام در کردن شال (شالاندازی) به صاحبخانه میگفتند: پر شالمان را نسوزانی ( آن را خالی بر نگردانی) یا این که میگفتند: ـ اسا خوی و چکشی / خدا کری نکشی یعنی: ای صاحبخانه خدا پسرتان را زنده نگه دارد، عیدی به ما بدهید. صاحبخانه نیز داخل شال گردو، بادام، شیرینی، نخود و کشمش و تخممرغ پخته میریخت و میگفت: ـ هل کیش؛ یعنی: بالا بکش. بدین ترتیب صاحب شال خوشحال آن جا را ترک میکرد. شالاندازها صورت خود را میپوشاندند تا صاحبخانه آنها را نشناسد. در مواردی برای شادی بیشتر، صاحبخانه داخل شال زغال گداختهای میگذاشت .
گرزان:
طرز بازی به این صورت بود: ابتداروی زمین دایره میکشند و چند نفر به حکم تریاهشک (تر یا خشک) درون دایره میایستند. دو نفر نیز در بیرون دایره با چوبی که به منزله گرز است، قرار میگیرند. گرز بهدستها سعی میکنند افراد درون دایره را بزنند. آنها نیز با پا از خود دفاع میکنند. در این بازی نباید پای هر دو طرف از محیط دایره تجاوز کند. اگر هر کدام از دو طرف دیگری را بزند و پایش روی دایره نباشد، برنده است و باید جای خود را با نفر بازنده عوض کند.
کِلاورفِانَکی (کلاه قاپیدن):
طرز بازی به این صورت بود: در این بازی بازیکنان به دو گروه تقسیم میشوند: دستهای دستمال یا کلاهی بر سر خود میگذارند و روی زمین کنار هم مینشینند. دسته دیگر به طور ایستاده دور آنها حلقه میزنند. با شروع بازی دسته ایستاده به سوی کسانی که نشستهاند، حمله میکنند و میکوشند دستمال یا کلاه آنها را بردارند.گروه نشسته باید از خود دفاع کنند و نگذارند کسی دستمال سر آنها را بردارد. بازیکنان ایستاده داخل دستمال یا کلاهی که از سر بازیکنان برداشتهاند، سنگ میگذارند و آن را به طرف جمع نشسته پرتاب میکنند. اگر صاحب کلاه بتواند کلاه خود را در هوا بگیرد، برنده است؛ در غیر این صورت باید دوباره کلاه را به سر کند و برای دور دوم بازی بنشیند. هر دستهای که شش بار برنده شود، برنده نهایی بازی است.
از " سـلام " و " شـب بـخیـر " گـفتـنشان
مـى شود ایـن را فـهمیـد !
از " حـرف هـا " و " نـگاه هـا "
از گـودال هـاىِ عـمیـقى کـه
بیـن ِ تــو و خـودشان مى کـَـنـند
و تـویـش را پُــر از دلیـل مـى کُنـند ....!